سلام ،
ما کار گروه رو دوباره شروع کردیم ، هر از چند گاهی جلسه ای ( ببخشید ... میتینگی !!!) بر گزار می کنیم و مثلا برنامه ای می ریزیم و مثلا جو می گرتمون که ای داد بیداد !!! مرداد قراره بریم مسابقه ، به قول بچه های تیم ما باید یاد بگیریم که هم امتحانامون رو خوب بدیم و هم اینکه بریم گل بکاریم و بر گردیم ... امروز طی میتینگی که داشتیم استاد تیم ( افتاد که کی رو می گم دیگه ، استاد ؟؟؟؟!!!) گفتن :« من مطمئنم که ما حتما تو پوستر اول می شیم ، ما حتما در جمع ده تیم برتر مسابقات حضور خواهیم داشت » استاد این اعتماد به نفستون ستودنیه ، یعنی به قول بچه ها ، اعتماد به نفستون در حد تیم ملیه !!!
دلم گاهی تنگ می شود، برای مسافری که کودکانه بزرگ شد. برای مسافری که ستاره خالیش، با وهم گلی می لرزید. برای مسافری که اهلی می کرد، ولی کوچکتر از آن بود که همه کس کسی بماند. دلم برای آن شادترین، برای آن آرام ترین، دلم برای بی قرار ترین مسافر، گاهی تنگ می شود.
زیبایی ام را پایانی نیست
وقتی که در چشمان تو به خواب می روم
و هراس کودکانه ام را از یا د می برم
در عطری که از تو بر سینه دارم
چه بی پروا دوستت دارم
و چه بی نشان تو را گم میکنم
وقتی که دروغ میگویم
به مردی که در چشمهای من تو را جستجو میکند